قوله تعالى: و أوْحیْنا إلى موسى و أخیه أنْ تبوءا لقوْمکما بمصْر بیوتا و اجْعلوا بیوتکمْ قبْلة از روى ظاهر بزبان تفسیر مومنان را بیت الخدمة مسجد و محراب است میگوید: آن را ساخته دارید، عبادت و خدمت ما را، و در آن معتکف نشینید طلب قربت ما را، و سود خود در آن جویید که آن بازار آخرت است و شما بازرگانان و توحید رأس المال و اصل بضاعت و هر کس را سود بر اندازه بضاعت باشد، چنان که در خبر مىآید
«الا ان المساجد اسواق الآخرة و سکانها تجارها و کل تاجر یربح على قدر بضاعته»
شرط آنست که چون روى به بیت الخدمة نهى و قصد مسجد و محراب کنى تا بحضرت نماز شوى نخست باطن خود بآب توبه بشویى چنان که ظاهر را به آب مطلق طهارت دادى آن گه خواجگى و رعنایى و تکبر بر در مسجد از خود فرو نهى، بندهوار بسان بندگان شکسته و کوفته قدم عجز و نیاز در مسجد نهى سر در پیش افکنده، و زبان تضرع بگشاده، با دلى پر درد و جانى پر حسرت و چشمى پر آب با تشویر و با خجلت تکبیر بندى در حال تکبیر کبریاء حق بدیده سر بدیده، و بوقت قیام در خجلت گناه خود بمانده و چون نام و کلام او بر زبان وا نى نهاد تو بکلیت باید که عین آگاهى گردد، در رکوع همه عین تواضع شود، در سجود ادب حضرت بجاى آرد، و چنان داند که در جوار قرب اوست، و در عین و نظر اوست، که میگوید جل جلاله: و اسْجدْ و اقْتربْ چون سلام باز دهد همه بشارت و شادى بیند، چون توفیق این طاعت یافت و بحکم فرمان این خدمت بسر برد اینست که الله با موسى گفت: و أقیموا الصلاة و بشر الْموْمنین اى موسى قوم خود را گوى نماز بپاى دارید و شرط بندگى و فرمان بردارى در آن بجاى آرید چون توفیق یافتید و حق خدمت گزاردید شادى کنید برحمت من، بنازید بفضل من، گوش دارید بکرم من، فخر کنید بفرمان من، انس گیرید بیاد من، پشتى دارید با نام من، تکیه کنید بر ضمان من، چشم دارید بر وعد من. و بشر الْموْمنین اى موسى بشارت ده ایشان را بعز رشاد و راست راهى و نکونامى در دنیا، و نعیم باقى و ملک جاودانى در عقبى، از روى ظاهر بزبان تفسیر اینست معنى آیت و بر زبان اشارت بر ذوق اهل معرفت بیت الخدمة نفس عابدان است، بیت الحرمة دل عارفان است، بیت الصحبة جان عاشقانست. خدمتیان را «جنات» و نهر ساختهاند، حرمتیان را فی مقْعد صدْق نهادهاند، صحبتیان را عنْد ملیک مقْتدر یافتهاند.
قوله: ربنا اطْمسْ على أمْوالهمْ و اشْددْ على قلوبهمْ الآیة. موسى کلیم در بدایت کار شبانى بود در کلیمى الله تعالى بمقام مکالمتش رسانید برضاع اصطناعش بپرورد تاج اصطفا بر سرش نهاد هزاران معجزه در ید بیضا و عصاى وى آشکارا کرد اما عهد وى عهد عدل بود، و روزگار وى روزگار قهر بود، چون دعوت کرد قوم خویش را و از ایمان ایشان نومید گشت بتکلم بدرگاه رب العزة شد از ایشان بحق نالید و بر ایشان دعاى بد کرد که ربنا اطْمسْ على أمْوالهمْ و اشْددْ على قلوبهمْ الآیة.
رب العزة دعاى وى اجابت کرد عدل خود بایشان نمود حکم قهر بر ایشان براند بر وفق دعاى موسى ایشان را فرا ایمان نگذاشت تا بوقت معاینه عذاب، و آن گه ایمان آورد فرعون در آن فورت لکن سود نداشت او را گفتند آلْآن و قدْ عصیْت قبْل باز که نوبت بمصطفى عربى رسید عهد وى عهد فضل بود و روزگار رحمت بود آن همه رنج از کفار قریش بوى رسید دندانش میشکستند، تیر در کامش مىنشاندند نجاست بر مهر نبوت مىانداختند، و سید (ص) دست شفقت و رأفت بر سر ایشان نهاده و دست ترحم و شفاعت بگشاده، که «اللهم اهد قومى فانهم لا یعلمون» خداوندا راهشان نماى که مىندانند، عذر ایشان میخواهم که مرا نمىشناسند، رب العزة خود دانست که دل وى تنگ است، و رنج دل و اندوه وى بغایت رسیده، از درگاه عزت خویش بکمال لطف خویش او را مرهم نهاد و تسلى دل وى را آیت فرستاد فإنْ کنْت فی شک مما أنْزلْنا إلیْک فسْئل الذین یقْرون الْکتاب منْ قبْلک بر تأویل ایشان که گفتند: ان ضقت به ذرعا فاصبر. فسْئل الذین یقْرون الْکتاب منْ قبْلک کیف صبر الانبیاء على اذى الاعداء. نظیره قوله: و لقدْ نعْلم أنک یضیق صدْرک بما یقولون و قوله: قدْ نعْلم إنه لیحْزنک الذی یقولون الآیة.